یافته های من
جهان بزرگ و بشدت کوچک است.آدمها شبیه و به شدت متفاوتند.سیاره زمین مکانی غریب و بشدت آشناست. بیشمار پنجره برای دیدن وجود دارد....
ظرف زمان و مکان تنها فرهنگ لغت کلیات است و انطباقش با جزییات محال می نماید.
رنج، شادی،غم، تلاش، آرزوها و افسوسها و هزاران مفهوم از این دست جریان زندگیست و بینهایت شاخ و برگ دارد.عشق و تنفر اغراقی بیش نیست.هر چیزی تنها یک بار اتفاق می افتد و مشابهی ندارد. .در عین تکرار انگار تکراری در کار نیست. قضاوت همواره دشوار است.
آدمها محصول شرایط و محیطند و همواره چیزهایی وجود دارند که از آن رنج میبریم وشاید که ما خلاف جهت طبیعت راه
میرویم.تقریبا چیزهایی وجود دارد که دوستشان داریم ودقیقا چیزهایی که از آنها بیزاریم. دنیا چنین جاییست ساده و به شدت پیچیده و یا پیچیده وبشدت.
!!!ساده
در زندگی نقطه های کور و تاریکی هست که در ان نه راه پیش داریم و نه پس و این یعنی که اسیر شده ایم. بی حرکت .
در چاله های تاریک دست و پا میزنیم. این اتفاق می تواند برای یک جامعه بیفتد و روح و حیاتش را خفه
.کند
گاه دلت میخواهد به جایی پناه ببری که نمیدانی کجاست. فرار از خوشیهای دست ساز به قله کوهی تا شاید در هوای پاک و بی غش کوهستان نفسی تازه کنی.
جهان مجازی دست ساز ادمها محصول تنهاییهای بی پایانشان است. ادم انگار تمام کوله بارش را جمع کرده و برای همیشه به بیرون از خودش سفر کرده است .خداحافظ معنا.
اگوست 2012